روزهاست که از پیچکِ احساسم بی اعتنا عبور کرده ام ٬ التماسش سوغاتٍ دلتنگیم میشد اگر می ایستادم و به عروج دستهایش خیـره می ماندم . رفتن گزیــــر بود و بی انتها ٬ نفس می کشم گرچه سرد و بی هوا . آری زنده ام چون از التفاتِ یاس ِاحســاس نا امیدم چون خورشید٬بر انجماد دقایقم نمی تابد و ماه مرا در خوشــه ی تاک ِهمسایه گم کرده است و تو ای کاش میدانستی:
هرگز گنجشکها آزارم نمیدهند جز آن لحظه که زمزمه هایت پشت آواز بهاریشان محو شود٬ هیچوقت از دیدار ِ رودخانه ها سیــــراب نمیشوم مگر هنگامی که نتوانم چهره ات را در زلالیشان تماشا کنم ِ ٬هیچگاه به ماهیها حسادت نمیکنم جز آن لحظه که آرام نگاهشان میکنی . هرگز حسرت ِ آمدنِ بهار را نمیخورم جز سپیده دمی که تو بی تابِ طراوت باشی.هیچگاه نوشتن از تو ملولم نخواهد کرد جز آن لحظه که واژه ها برایِ تصنیفِ مهربانیت کم بیاورند . هیچ می دانی نفسهایم به شماره می افتد وقتی اشکهایت را بر گونه جاری می بینم خاموش می مانم و لحظه های خاکستری ِخاطراتمان را مرور میکنم چشمهــایم را می بندم تا باز ستاره ای باشم در تاریکیِ شبهـای دلتنگیت . میهمان ِ ناخوانده نمی خواهی؟
تاشک دلتنگی
سلام عزیزم...خیلی قشنگ نوشتی...
در تنهایی شبهای دراز
در میان خیمه های خوشرنگ خیال
گشتم پی راز قصه ها
تا رسیدم
به مردان ماهیگیر قرون
که با تنهایی و فقر فزون
اسطوره ی پری دریایی ر ا ساخته اند
موفق و سربلند باشی مهربون خانم
دستهایم را
از اشک
برکه ای ساخته ام
و در آینه اش
چشمانم را
آماده ی تسلیم دیدم
بی باوری مرگ بود
که جای خود را
به باور فراق می داد
در حزن تفته ی غروب تابستان
و زندگی
به خاطر چشمانی
عزیزتر از زندگی
ادامه می یافت
صبر کن
اندکی مانده تا خورشید بر آید
نرم رقص نیلوفران را
در نوازش ترد نسیم
بنگر
ترنم جویبار را
در متن جاری یک حس
بشنو
آنگاه
از سبوی یاد یاران
جرعه ای آب بنوش
بعد با خود بگو
صبح
یعنی که شب گذشت
و برو
زمان را
کاسه ای نیست
تا که لبریز شود
فضیلتی رونده دارد
بسان آب
و صراحت مکرری
بسان سال
اما
لحظه هایی
به وسعت نامریی یک خاطره
باز می گرداند آب را
به سرچشمه
و می برد دل را
به کهن سردابه ها
تا نوازش دهد
خاطرات بودنی قدیم را
در پناه صخره ی عادت
روز را
به شب می رسانیم
و باید های بیهوده را
با نبایدهای پوسیده
پیوند می زنیم
تا امروز
همان باشیم
که دیروز بوده ایم
بیا
تا خانه ی خود را
از علف های هرز عادت
پاک کنیم
و در زیبایی بال پروانه ای
نگاه کودکی خود را
جستجو کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
الان خیلی عجله دارم. بعدا میام میخونم و نظر میدم
سلام
خوبی؟
خیییییییییییییییییییییییییییییییلی زیبا نوشتی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
الان حدود یکربع هست که چندین مرتبه متن شما رو خوندم. سعی کردم از توش ایراد پیدا کنم اما نتونستم.
سعی کردم نظر بدم، اما نتونستم.
چی بگم؟ فقط میتونم بگم زیبا نوشته شده.
شک نکن که حتی ماهیا بهت حسادت میکنن.
خودت ماهی !...