بعد از یک ماه تعطیلات این هفته رفتم کارخونه ... خیلی سخته مجبور باشی ساعت 5:45 بیدار شی بری جایی که زیاد برات جالب نیست .کلی هم حرف چرت و پرت بشنوی ..بعدشم اسمشو بذارن روابط عمومی !!  یارو هر چی عقده ی روانی و اجتماعی داره به اسم -  روابط عمومی – توجیه کنه ...  از بد روزگار هم پارتنر ِ من افتاده تو دام عاشقی و چون ذهنش درگیره نمیتونه کمک کنه تا کارمون زودتر تموم شه !! یکی نیست بهش بگه آخه حالا هم وقته عشقولانه بید ؟ به این میگن قوز بالا قوز ... چاره ای نیست ... باید سوخت و خاکستر شد تا آدم شد ... خلاصه این روزا جزو بدترین روزاییه که دارم پشت سر میذارم .. از یه طرف حوصله هیشکی حتی خودمو ندارم . از طرفی هم باید حداقل این ترم آخر واحد ِ کاراموزی رو درست و حسابی پاس کنم که بعدا پشیمون نشم ...جـن و پری که تحویلم نمیگیرن  کاش اقلاً عزراییل هوامو داشت  و یه هواخوری  اون دنیا مهمونم می کرد .... شوخی میکنم عـزی جون .  به دل نگیر !!

 

پ.ن : اینجا دادگاهه .. الکی هم نیست .. باید راست بگی ها. یعنی باید اون چیزیو بگی که من میخوام در غیر اینصورت  دروغ گفتی ...

دیروز چی شد که خورشید در اومد ؟ آخه من هنوز خوابم میومد !؟

نظرات 10 + ارسال نظر
Alireza - رضا پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ق.ظ http://permanent-love.blogspot.com/2006/03/blog-post.html

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
باورم نمی‌شه که اینقدر IQم اومده پایین. چیزی از حرفاتون نمی‌فهمم (برای خودم متاسفم) :(

داداشی پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 06:47 ق.ظ

سلام عزیز دل داداش...
مهربونم خیلی قشنگ می نویسی...
امیدوارم به خوبی و خوشی و با موفقیت روزافزون این ترم رو هم پشت سر بگذاری...
موفق و سربلند باشی...
حق نگهدارت...
درشبی این گونه توفانی
گوشه گرمی نمی جوئی؟
یا بدین پرسنده دلسوز
پاسخ سردی نمی گوئی؟

ابر می گرید
باد می گردد
و به خود این گونه در نجوای خاموش است عار:
- خانه ام، افسوس!
بی چراغ و آتشی آنسان که من خواهم، خموش و سرد و تاریک است.
***
رعد می ترکد به خنده از پس نجوای آرامی که دارد با شب چرکین.
وپس نجوای آرامش
سرد خندی غمزده، دزدانه از او بر لب شب می گریزد
می زند شب با غمش لبخند...

مرغ باران می دهد آواز:
- ای شبگرد!
از چنین بی نقشه رفتن تن نفرسودت؟

مهسا یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:07 ب.ظ http://missravani411.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااااام. خوبی ؟؟ بابا مهندس. بابا کار آموز . بابا صنایع.. بابا استاد..این مردا هر چی بگی ازشون بر میاد.. این شهناز هم هنوز دست از عشق و عاشقی نکشیده ؟؟؟ بابا عاشق .. بابا لوک مک گریگور.. بابا جواد..ایشالا این کارخونه استخدام شی ..(الهی امین).. موفق و شاد باشی ..

علی یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.a4m.blogfa.com

انگار، پشت دیوار زمان
قاصدک خورده زمین.
با خودم می گویم
شب به اندازه تنهائی من دلگیر است.
چشمهایم را می بندم
خواب میبینم
رفته ام تا لب پنجره سبز خدا
و از انجا.......
باز بیا خوشحال خواهم شد

Alireza - رضا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:11 ق.ظ http://permanent-love.blogspot.com

بنـــــــــام خـــــــــــدا

ســــــــــــــــــــــــلام
اومدم خبری نبود فقط حاظریمو میزنم و میرم. ×

فرهاد شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:35 ب.ظ http://tokojaee.blogfa.com

میشه نظرتو در باره ی شکل کلی وبلگم بدونم ؟
توو بهتر شدنش کمکم کن ...

یاسمن شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:42 ب.ظ http://yasi5.blogfa.com

سلام
به روزم

love2887 جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:25 ب.ظ http://www.love2887.blogfa.com

سلام


وبت زیبا و زیبا ست




سه روز دیگه تولدم اما نمی خوام اون روز رو ببینم حتی واسه یه لحظه


این چند نکته برای زندگی بخون و ازش استفاده کن



دوستت دارم نه بخاطر شخصیتی که داری بلکه بخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا کردم

هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد وکسی که چنین ارزشی دارد باعث ریختن اشکهای تونمی شود


اگر کسی آن طور که می خواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد


دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند


بدترین شکل دلتنگی آن است که در کنار او باشی و بدانی هر گز به او نمی رسی


هر گز لبخندت را ترک نکن حتی وقتی که ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو باشد


تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای بعضی ها تو تمام دنیا هستی


هر گز با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران


به چیزی که گذشت غم مخور و به آن چه پس از آن می ایید لبخند بزن



من آپم و منتظر

اگه گفتی من کیم جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:27 ب.ظ

من این پست رو به تمام وبلاگت ترجیه میدم با اینکه سر در نمیارم یعنی چی ولی یاد خاطراتی میفتم که زندگی بووووود !
همیشه میام اینو میخونم و با اینکه اصلا سر در نمیارم یعنی چی ولی از خوندن تکراریش خوشم میاد. میشه یه رمیکس ازش بذاری ؟!
راستی باورم نمیشه من عیدو بهت تبریک نگفتم ! خیلی بد شد !
ولی خوب حالا میگم ! :p

اگه گفتی من کیم جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ب.ظ

بعد از یک ماه تعطیلات این هفته رفتم کارخونه ...
دلم میخواد بیشتر بگم :ی
باور کن این یکیو خیلی دوست دارم
این دیوونم میکنه (کارخونه) !
الان دوباره یادم اومد
خیلی بهم خوش گذشت
هی کارخونه !!!!!!!!!!!!!!!! :ی:ی:ی:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد