رو به آفتاب ایستاده بودیم که غروب آمد. آسمان ابر شد
باران سختی گرفت. چشمهامان از ظلمت شب آکنده شد
و تو در سردی ِ یک زمستان ِ سرد ، مرا تا فراموشی ِ دلتنگیهای کهنه ام با دلنشین ترین ترانه خواندی...
؛ به یادت هستم ؛
هیچوقت دلم نمیخواد دوباره اونروزا تکرار بشه . هیچوقت نگفتم کاش اونروزا بر می گشت . من حتی به قشنگی ِ اونروزا وابسته نشدم . چرا کاری کردی که دلم هواتو بکنه ؟! روزای ِ فراموشی سخت گذشته بود ، ولی تو خیلی آسون همه چی رو بهم زدی ، خیلی سخت بود وقتی باور کردم که روزای قشنگ با تو بودن دیگه گذشته ولی حالا خیلی آسون قبول کردم که دوباره همون دلتنگیها و بیقراریها منتظرن تا رو سرم خراب شن ...تو که میدونستی من از مرور خاطره ها لذت میبرم. پس چرا برگشتی که حالا حضورت آزارم بده ؟ چرا برگشتی که خیال قشنگمو خراب کنی ؟ چرا برگشتی که هزارتا سوال ِ بی جواب بیاد سراغم ؟ من اینجور برگشتنو نمیخواستم . من اصلا نمیخواستم دوباره برگردی ...چرا برگشتی که همه ی دلخوشیامو بهم بزنی ؟ دل ِمن فقط صدای ِ سازو ترانه میخواست...دل ِ من یه چشم ِ بسته میخواست که شعرامو عاشقونه بخونه ... دل ِ من همون بهترین ِ بهترین رو میخواست که با خنده هام بخنده و با گریه هام اشک بریزه . دل ِ من طنین آروم ِ صداتو وقتی که اسممو میگفتی میخواست . تو دیگه اون نیستی .ولی دل ِ من هنوز همون دله .
عصر زمستون بود
سرد ِ سرد بود
زمین یخزده بود
من بودم و تو بودی و یه چتر ِ خیس و بارون خورده
دلم گرفته بود
دلم خیلی گرفته بود
آدما تند و تند ازَمون می گذشتن
اون دکه سر ِ چهارراه
فریدون گذاشته بود
"خاطر ِ هر جا که میری به یاد من باش "
من بودم و تو بودی
یه دنیا حرف ِنگفته
ساکت بودی
ولی حرفات تو گوشم بود
بغض تو صدات بود
اشک تو چشام بود
رُز صورتی تو دستت بود
پژمرده بود
ولی به چشم ِ من
قشنگترین گُل ِ دنیا بود
دلم گرفته بود
دلم عجیب گرفته بود
رفتیم
تا آخرین ِ تابلو توقف ممنوع
من بودم و تو بودی و عذاب خداحافظی
من بودم و تنهایی که انتظارمو میکشید
تو گفتی : " دلم گرفته"
برام جمله ی آشنایی بود
چون بعد ِ تو
همیشه ی خدا دلم گرفته بود
جایی که من هستم هیشکی نیست ... .اونایی هم که هستن غریبه ان ... جایی که من هستم بیابون هست . جنگل هست . ماه هست دریا هست ! ولی حیف که هیشکدوم صورتی نیست ... جایی که من هستم روزاش تلخه . تلخیاش مثه مرگه ... جایی که من هستم همیشه غروبه !غروباشم همیشه دلگیره ...
جایی که من هستم شبهاش همیشه یلداس ... یلداهاشَم همیشه غمگینه... جایی که من هستم دلخوشی ِ آدما رنگ ِ اشکه ... همه ی اشکا واسه مُردن ِ عشقه ...همه ی عشقا طلسمه ...واسه اهالی ، بی کسی دیگه رسمه ... جایی که من هستم. احساس ِ آدما بی رنگ ِ بی رنگه ... ولی دروغا خیلی قشنگه .. جایی که من هستم آدما بزرگ نیستن ...بزرگا هم به فکر ِ کوچیکا نیستن ...
جایی که من هستم تا آخرش سکوته ...انگاری ختم ِ بودنه ...
جایی که من هستم آخر ِ دفتر ِ خداس ... آخر نفس کشیدن ...آخر دنیا...آخر ِ دلخوشی ...آخرِ همه چی ... جایی که من هستم روزگاره ...اومــدی تا حالا؟
پ.ن: مس گل زد :x :x
پ.ن: اگه من جای تو بودم از گریه کردنم فیلم میگرفتم که هروقت خواستم بتونم اشک ببینم ...اونوقت همون یکدفه هم برات کافی بود !
پ.ن : مهسا تصمیم دارم بیام تو و اون مترسک رو ترور کنم تا ......
ب اشک دلتنگی