جایی که من هستم هیشکی نیست ... .اونایی هم که هستن غریبه ان ... جایی که من هستم بیابون هست . جنگل هست . ماه هست دریا هست ! ولی حیف که هیشکدوم صورتی نیست ... جایی که من هستم روزاش تلخه . تلخیاش مثه مرگه ... جایی که من هستم همیشه غروبه !غروباشم همیشه دلگیره ...
جایی که من هستم شبهاش همیشه یلداس ... یلداهاشَم همیشه غمگینه... جایی که من هستم دلخوشی ِ آدما رنگ ِ اشکه ... همه ی اشکا واسه مُردن ِ عشقه ...همه ی عشقا طلسمه ...واسه اهالی ، بی کسی دیگه رسمه ... جایی که من هستم. احساس ِ آدما بی رنگ ِ بی رنگه ... ولی دروغا خیلی قشنگه .. جایی که من هستم آدما بزرگ نیستن ...بزرگا هم به فکر ِ کوچیکا نیستن ...
جایی که من هستم تا آخرش سکوته ...انگاری ختم ِ بودنه ...
جایی که من هستم آخر ِ دفتر ِ خداس ... آخر نفس کشیدن ...آخر دنیا...آخر ِ دلخوشی ...آخرِ همه چی ... جایی که من هستم روزگاره ...اومــدی تا حالا؟
پ.ن: مس گل زد :x :x
پ.ن: اگه من جای تو بودم از گریه کردنم فیلم میگرفتم که هروقت خواستم بتونم اشک ببینم ...اونوقت همون یکدفه هم برات کافی بود !
پ.ن : مهسا تصمیم دارم بیام تو و اون مترسک رو ترور کنم تا ......
ب اشک دلتنگی
|