هیچوقت دلم نمیخواد دوباره اونروزا  تکرار بشه . هیچوقت نگفتم کاش اونروزا بر می گشت . من حتی به قشنگی ِ اونروزا وابسته نشدم . چرا کاری کردی که دلم هواتو بکنه ؟! روزای ِ فراموشی  سخت گذشته  بود ، ولی تو خیلی آسون همه چی رو بهم زدی ، خیلی سخت بود وقتی باور کردم که روزای قشنگ با تو بودن  دیگه گذشته ولی حالا خیلی آسون قبول کردم که دوباره همون دلتنگیها و بیقراریها منتظرن تا رو سرم خراب شن ...تو که میدونستی من از مرور خاطره ها لذت میبرم.  پس چرا برگشتی که حالا حضورت آزارم بده ؟ چرا برگشتی که خیال قشنگمو خراب کنی ؟  چرا برگشتی که هزارتا سوال ِ بی جواب بیاد سراغم ؟ من اینجور برگشتنو نمیخواستم . من اصلا نمیخواستم دوباره برگردی ...چرا برگشتی که همه ی دلخوشیامو بهم بزنی ؟ دل ِمن  فقط صدای ِ سازو ترانه میخواست...دل ِ من یه چشم ِ بسته میخواست که شعرامو عاشقونه بخونه ... دل ِ من همون بهترین ِ بهترین رو میخواست که با خنده هام بخنده و با گریه هام اشک بریزه . دل ِ من طنین آروم ِ صداتو وقتی که اسممو میگفتی میخواست .  تو دیگه اون نیستی .ولی دل ِ من  هنوز همون دله .