انتظار

 

 

بخوان موسیقی بلند شب را که از پسِ دیـوار بی کسی ، کسی آرام و بی صدا به انتظارطنین صدایت ثانیه پس می زند تا زخم خط خطی سرانگشت زمــان را از خاطر ببرد .

بگو از کــدامین دست حامی مثنوی گفته ای که غزل زندگی را تنهــا در کوچه های غریب عشقت زمزمـه می کند ، با کدامین نگاه دلـواپسی را از چشمان معصـومش گرفته ای که جز برای دیدارت تابِ ماندن ندارد ، تا کدامین جاده همسفر شانه های خسته اش شدی که کسی دیگر را یارای همراهیش نیست !!!

دیروز بغض خیس آسمان را به هوای دیدار تو مژدگانی داد و امروز قاصـدک را به شوق ترنم آواز  تو پرواز...

کسی مرا به باور سکوتت عادت نداد

  دلی مرا به خلوت خدایی نبرد

   هیچ پایی مرا به راه یاور نبود

دل من دستان بی خواهشت را امید و آرزو بود...

نظرات 5 + ارسال نظر
رویا پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:12 ب.ظ http://corocodile.blogsky.com

سلام اسمت رو نمیدونم چیه؟ اما انتظارت انتظار قشنگی البته اگه این انتظار مال کسی باشه که لایقش باشه. منظورم امام عصرمونه.
موفق باشید

شهاب پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:14 ب.ظ http://binafasi.blogsky.com

نوشته ی قشنگی بود ! بازم بنویس!

حامد پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:51 ب.ظ http://joojetighi.blogsky.com

سلام
عالی بود
موفق باشی......
یسر به من بزنید......

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:13 ب.ظ http://saharnazdikast.blogsky.com

سلام
چقدر این تصویر بالای وبلاگت حس داره خیلی قشنگه
متنتم قشنگ بود هر چند پر از غم
موفق باشی
یا حق

اگه گفتی من کیم جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:05 ب.ظ

عشق مثه یه گنجیشک میمونه ... اگه محکم بگیریش میمیره ... اگه شل بگیریش می پره ... پس سعی کن یه طوری بگیریش که آروم تو دستات خوابش ببره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد