به یاد ماندنی

چشمهای اضطرابت را نظاره کردم 

  آنگاه که در سرداب گور بر جنازه ام آیه ی عشق تلقین کردی

 آرام و دوست داشتنی بود پلک زدنهای خیس و بارانی ات .

خواب دیدم باران می اید تعبیر اشک چشمهای ابری تو بود .

همیشه باران پیک طرا وت است افسوس که نگاه من کویری بود .

 بدان که

   دیر گاهیست ختم احساسم را در رخنه های قلبم جشن گرفته ام .

تکرار کردار نامهربانت را مجازات نمی کنم

قصه های یکی بود یکی نبودت را از بر میکنم .

؛همان که یکی بود یکی نبود یکی رفته بود یکی مونده بود و گریه کرده بود 

                                   ................................

             

                 پ.ن:   آنفلونزای مرغی از خروس ؟؟؟؟؟

 

                 پ.ن:کشتیام غرق نشده دریا طوفانی شده ( حیف من و تو نیست غصه بخوریم پس بی خیال )

نظرات 4 + ارسال نظر
آیدا پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:42 ب.ظ http://www.nimeyegomshodeh.blogsky.com

سلام دوست عزیز
متن زیبایی بود
موفق باشید.

Alireza - رضا جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:38 ب.ظ http://permanent-love.blogspot.com/

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
قصه ی بود و نبود حقیقت زندگیست.
من هم این قصه رو زیاد از زبون فریبای عزیزم شنیدم. قصه ای که حتی فریبا هم باورش نداشت، اما تعریف میکرد. اینگونه:>>>
من خواهم رفت. و تو باز هم عاشق خواهی شد.
شاید از نظر فریبای من، این قصه قصه ی نبود و نبود، بود
اما برایم قصه ی بود و نبود
گرچه دوری ز برم، همسفر جان منی ---- قطره ی اشکی و در دیده ی پنهان منی

بدرود

Alireza - رضا جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:42 ب.ظ http://permanent-love.blogspot.com/

باز هم سلام
ببخشید دوباره مزاحم شدم.
خیلی دلم میخواد نشانی شما رو به وبلاگم پیوند بدم اما عادت ندارم بدون اجازه.
ممنون میشم اگر اجازه بدید. ایمیل
در پناه حق

اگه گفتی من کیم جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:56 ب.ظ

اگه یکی رفت و اون یکی بود و گریش هم نیومد ولی دق کرد ...
تکلیف چیه ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد